دستور زبان فارسی

صفت و موصوف چیست؟ انواع صفت + مثال

صفت در زبان فارسی، کلمه‌ای است که با اسم یا گروه اسمی همراه می‌شود و درباره معنی آن توضیحی می‌دهد. به کلمه‌ای که با یک صفت توصیف می‌شود، موصوف می‌گویند.

مثال: دختر زیبا

پسر ترسو

پول بی‌ارزش

در مثال‌های بالا کلمات «زیبا»،‌ «ترسو» و «بی‌ارزش» صفت و کلمات «دختر»، «پسر» و «پول»، موصوف هستند. دقت کنید که معمولا صفت‌ها پس از موصوف می‌آیند و لی ممکن است در برخی از ترکیب‌ها قبل از موصوف قرار بگیرند.

مثال: تاریک‌خانه، سردخانه

انواع صفت در فارسی

صفت‌ها را می‌توان از نظر معنایی به چند دسته تقسیم کرد.

صفت بیانى

برای بیان ویژگی‌های اسم از نظر خصوصیات و چگونگی از صفت‌های بیانی استفاده می‌کنیم. صفت بیانی انواع مختلفی دارد که عبارتند از:

صفت ساده

صفت ساده بر چگونگی موصوف دلالت می‌کند.

مثال: کار خوب، روز بد

صفت فاعلى

صفت فاعلى نشانگر آن است که موصوف، کننده کارى است و به شکل‌های زیر ساخته می‌شود:

  •  بن مضارع + ـَ نده

مثال: شوینده، فرستنده، گوینده

  • بن مضارع + ان

مثال: ثناگویان، خندان

در برخی کتب به این صفت، «صفت حالیه» نیز گفته شده است؛ زیرا، بر گذرا بودن صفت دلالت می‌کند.

  •  بن مضارع + ا

مثال: خوانا، دانا، گویا

  •  بن ماضى + ار

مثال: دوستار، گرفتار، خریدار

  • بن ماضى یا بن مضارع یا اسم + گار

مثال: آفریدگار، پرهیزگار، یادگار

  • بن ماضى یا بن مضارع یا اسم + گر

مثال: درمانگر، آهنگر، رفتگر

  • اسم یا بن فعل یا ساخت امر + کار

مثال: چرخکار، بدهکار، طلبکار

صفت مفعولى

صفت مفعولى، موصوف را در موقعیت مفعولی قرار می‌دهد. ساختمان این صفت به شکل زیر است:

بن ماضى + هاى غیر ملفوظ + شده

مثال: خورده شده، نوشته شده، دیده شده

صفت نسبى

صفت نسبى چیزی را به موصوف خود نسبت می‌دهد. برای مثال تابعیت‌ها و بسیارى از نام‌هاى خانوادگى با ساختمان صفت نسبی بیان می‌شوند.

مثال: خارجی، ایرانی، پرسپولیسی، همتی

صفت نسبی به شکل زیر ساخته می‌شود:

اسم + ى/ ین/ ینه/ انه/ هاى غیر ملفوظ

مثال: دُرینه، سیمین، آهنین، فولادی، زنانه، دوگانه

صفت لیاقت

صفتی لیاقت، شایستگی و قابلیت موصوف را به مخاطب می‌رساند و از ترکیب یک «مصدر + ی» ساخته می‌شود.

مثال: نوشتنی، نشستنی، گرفتنی، پوشیدنی

درجه‌بندی صفت‌های بیانی

صفت مطلق

صفت‌های مطلق با چیزی مقایسه نمی‌شود و تنها حالت و چگونگی موصوف را بیان می‌کند.

مثال: بد، خوب، کوچک، بزرگ، دیر، زود، زشت، زیبا

صفت برتر یا صفت تفضیلی

این صفت نشان‌دهنده آن است که موصوف در داشتن یک ویژگى از دیگر موصوف‌ها برتر است. صفت‌های برتر از ترکیب «صفت+ تر» ساخته می‌شوند.

مثال: بدتر، خوب‌تر، کوچکتر، بزرگتر، دیرتر، زشت‌تر، زیباتر

قد علی از قد من کوتاه‌تر است.

صفت برترین یا صفت عالی

این صفت موصوف را در داشتن یک ویژگى، از همه موصوف‌های دیگر، برترین می‌داند. بارزترین نشانه این صفت «ترین» است که بعد از صفت می‌آید.

مثال: بدترین، خوب‌ترین، کوچکترین، بزرگترین، دیرترین، زشت‌ترین، زیباترین

علی کوچکترین دوست من است.

صفت شمارشی

صفت‌های شمارشی، تعداد و شماره موصوف را نشان می‌دهند که به دو گونه ساده و ترتیبی تقسیم می‌شوند.

  • صفت شمارشی ساده

صفت‌های شمارشی تعداد موصوف را بیان می‌کنند.

مثال: یک، دو، سه، چهار، پنج، شش و ...

  • صفت شمارشی ترتیبى

صفت‌های شمارشی ترتیبی، جایگاه و ترتیب موصوف را نشان می‌دهند. ساختمان صفت شمارشی ترتیبی از ترکیب «صفت ساده + ـُ م» و یا «صفت ساده + ـُ مین» شکل می‌گیرد.

مثال: اولین، دومین، سومین، چهارمین، پنجمین، ششمین و ...

اولین برنده کسی نیست جز محمد.

علی سومین کسی بود که به خط پایان رسید.

صفت اشاره

اگر کلمات «این»، «آن»، «همین»، «همان»، «چنین»، «چنان» با یک صفت به کار روند، صفت اشاره هستند و موصوف را مورد اشاره قرار می‌دهند. باید دقت داشته باشید، چنانچه این کلمات با یک ضمیر به کار بروند، دیگر صفت اشاره نیستند بلکه به عنوان ضمیر اشاره به کار می‌روند. صفت اشاره همیشه پس از موصوف به کار می‌روند.

مثال: این گل را دیروز برای تو خریدم.

همان کتابی که می‌خواستی را برایت آوردم.

صفت پرسشى

صفت پرسشى یک سؤال را درباره موصوف خود مطرح می‌کند. کلماتی مانند «چه»، «کدام»، «چگونه»، «چند»، «چندمین» از پرکاربردترین صفت‌های پرسشی هستند و معمولا پیش از موصوف می‌آیند.

مثال: چندمین کتابی است که می‌خوانی؟

چه کاری برای انجام دادن داشتی؟

کدام لباس را دوست داری؟

صفت مبهم

صفت مبهم یک ویژگی از موصوف را به شکل نامعیّن نشان مى‌دهد و پیش از موصوف قرار می‌گیرد. معروف‌ترین صفت‌های مبهم، «چند»، «بعضى»، «فلانى»، «هر»، «همه»، «دیگر» و «هیچ» هستند

مثال: باورنکردنی بود که همه به استقبال تو آمده بودند.

انگار هیچ کاری برای انجام دادن ندارم.

بعضی از افراد از تو سوالاتی دارند.

صفت تعجبى

این صفت نشانگر شگفتى و تعجب گوینده درباره موصوف است. همواره پیش از موصوف می‌آیند. «چه»، «چگونه»، «چقدر» از پرکاربردترین صفت‌های تعجبی در زبان فارسی هستند.

مثال: چه غذای خوشبویی!

چقدر از دیدنت خوشحالم!

در وبسایت ویراستار، نرم‌افزاری ساخته‌ایم که به صورت خودکار، نیم‌فاصله‌های یک متن را در نرم‌افزار ورد (Word) اصلاح می‌کند. برای آشنایی بیشتر با این نرم‌افزار، به صفحه نرم‌افزار ویراستار مراجعه کنید.

انواع صفت از نظر ساختمان

ساختمان صفت‌ را می‌توانیم به دو بخش تقسیم کنیم.

صفت ساده

صفت ساده صفتى است که قابل تقسیم به جزءهاى معنى‌دار یا جزءهاى معنى‌دار و معنى‌‌ساز نباشد؛ به عبارت دیگر، نتوانیم آن را به اجزای کوچکتری تقسیم کنیم.

مثال: بزرگ، بد، کوچک، خوب، دیر، زود

صفت مرکب

صفت‌های مرکب از چند جزء معنى‌دار یا چند جزء معنى‌دار و معنى‌ساز ساخته می‌شود. مثلاً پسوندهای «سان»، «آسا»، «گونه»، «گون»، «فام»، «دیس»، «وَش»، «سار»، «مان»، «سیر»، «بار»، «وار»، صفت مرکب می‌سازند.

مثال: کوچکتر: کوچک+ تر

چهارم: چهارم + ـُ م

نقره‌گون: نقره + گون

فلاکت‌بار: فلاکت + بار

گروه وصفى چیست؟

گاهی یک صفت از یک هسته و یا چند وابسته ساخته می‌شود که به آن «گروه وصفی» می‌گویند.

مثال: نان‌به‌نرخ‌روز‌خور، خوش‌رنگ‌و‌لعاب، از‌خود‌گذشته

نکات مهم در به کاربردن صفت

– به طور معمول، موصوف و صفت با یک کسره در کنار هم قرار می‌گیرد اما گاهی کسره می‌تواند حذف شود و در برخی موارد معنا را تغییر می‌دهد.

مثال: پدرِ بزرگ، پدربزرگ

آدمِ برفی، آدم‌برفی

– در زبان فارسی معمولا ابتدا موصوف و سپس صفت ذکر می‌شود اما گاهی ممکن است که جابجا شوند، یعنی ابتدا صفت و بعد موصوف را داشته باشیم.

مثال: پیر زن، زن پیر

راست دست، دست راست

– صفت همیشه به شکل مفرد به کار می‌رود، حتی اگر موصوف آن جمع باشد.

مثال: دفترهای خط‌خطی، راه‌های کوتاه

چطور موصوف و صفت را از مضاف و مضاف‌الیه تشخیص بدهیم؟

شما برای تشخیص ترکیب وصفی و ترکیب اضافی از یکدیگر می‌توانید یکی از راه‌های زیر را انتخاب کنید.

1-  بین دو کلمه، «ی نکره» بگذارید. اگر معنا داشت صفت و موصوف است؛ زیرا ی نکره در میان مضاف و مضاف‌الیه معنایی ندارد.

مثال: درِ بسته: دری بسته: موصوف و صفت

دوستِ من: دوستی من: مضاف و مضاف‌الیه

۲ـ یک اسم را به ترکیب اضافه کنید. اگر اسم اضافه شده، وابسته کلمه اول شود، ترکیب وصفی می‌سازد و اگر وابسته کلمه دوم شد، پس ترکیب اضافی است.

مثال: معلم دانا: معلم دانای من (کلمه من، وابسته کلمه معلم است.)

3-  کلمه«بود» و «است» را به پایان ترکیب اضافه کنید و کسره بعد از موصوف را حذف کنید. اگر جمله معنادار به دست بیاید ترکیب وصفی است و اگر معنا نداشت ترکیب اضافی است.

مثال: دیوارِ طلایی: دیوار طلایی است.

در این مقاله از سری مقالات آموزش کامل دستور زبان فارسی، سعی کردیم شما را با صفت و انواع آن آشنا کنیم و برای هر قسمت نیز مثال‌هایی ارائه کردیم. با این حال اگر هنوز برایتان سوالی باقیمانده یا نظری در مورد این نوشته دارید، خوشحال می‌شویم در پایین صفحه و در بخش دیدگاه‌ها، آن را با ما در میان بگذارید. 

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *